حس و حالم

ساخت وبلاگ
چند روزه گوشیم خرابه.قرار بود شنبه یا یکشنبه آماده بشه.حوصله ام سر رفت. چقدر به گوشی وابسته ایم. ولی خوب چیکار کنم دیگه؟ الان به سختی دارم با لپتاپ مینویسم. چون ویندوزش مشکل داره و تمام صفحات سفید رو سیاه نشون میده باید در اسرع وقت ویندوزش عوض بشه.دیروز عید غدیر بود و خیابونا عجیب شلوغ و پر از انواع نذری بود. تو این سالها اینجوری اتفاق نیفتاده بود. مردم هم خوشحال و مسرور در خیابونها میچرخیدند....نمیخوام سیاسی صحبت کنم ولی چقدر خوبه دل مردم واقعا شاد شاد باشه و فقط لحظه ای نباشه. خیلی کارها میشه کرد برای دلخوشی این مردم. مردم ما خوبن و قدر شناسن فقط باید به خواسته هاشون توجه بشه و مطمئنا وضعیت معیشتی و اقتصادی از همه مهمتره. وقتی جوونا کار و در آمد داشته باشن خیلی از مشکلات خود به خود نیست. ازدواج، مسکن، اعتیاد.... خدا خودش به همه مون کمک کنه.من از 20 سالگی شاغلم.خدا رو شکر. این خودش لطف و کرم خداست. ولی نمیتونم چشممو ببندمو ببینم جوونای اطرافم خواهرم و برادرم شغلی که دوست دارند، ندارن و این واقعا اذیت کننده ست.امیدوارم مسئولین به فکر همه ی مردم باشند و اگه مسئولیتی رو قبول میکنن، فقط واسه خدمت باشه. که البته تو این زمونه خیلی بعید به نظر میرسه.......................راستی یه چیز عجیب! چند روز پیش صبح زودکه همسرم میرفته سر کار، دید کفشاش نیست دوباره بعد چند دقیقه میاد میبینه کفشاش گلی و خیس تو راهرو هست! مثل اینکه دیشب کفشهای منو هم برده بودن.البته من ندیدم.همسرم میگفت دیشب کفشهات نبود. بعد صبح که میرفتم سرکار، یکی آورده گذاشته سرجاش.نمیدونم جریان چیه. والا ازین همسایه ی حسود عجیب هرچی برمیاد. یا همسرم خیالاتی شده و یا همسایه قصد داره ما رو به فکر بندازه که این خونه امنیت نداره حس و حالم...
ما را در سایت حس و حالم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daftarkhaterat97 بازدید : 32 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 17:49

دلم هوای زیارت کربلا کرده مخصوصا پیاده روی. ولی خوب نمیتونم بچه ام رو بذارم و برم و جرات بردنش رو هم ندارم چون میدونم تو این هوا و شلوغی جمعیت، مریض میشه. تازه اونم در صورتیه که اجازه ی رفتن داشته باشم." که ندارم". همسر هم که میدونم جوابش "نه" هست. اون کلا جوابش به همه چی "نه" هست. و دوست داره هرچیزی رو با سختی به دست بیارم. به فرض بهش بگم بیا بریم هزینه با من،باز میگه: نه! خوب هزینه بدم و منتش رو هم بکشم که لطفا افتخار بده و بیا؟ باید قسمت بشه. اونجوری مزه میده.مثلا خودش بیاد بگه خودم همه چی رو ردیف کردم و فردا عازم هستیم! که البته دیگه این از محالاته! اون کلا پاسخش به هر خواسته ای "نه" هست. بدون دلیل.البته خیلی دوست دارم قبلش خانواده ام برن. حالا که حدود 2سالی از رفتن بابا گذشته، شاید دلشون آروم بشه. دلم میخواد اونا برن لااقل به جای من. حالا من نرفتم ولی دلم اونجاست. حالا جدا از هزینه و اینکه تو این شرایط اونا هم موافق باشن،باید واکسن کرونا هم 2 دوز زده باشن که .... و پاسپورت و ایناهم هنوز نگرفتن و اینا روی هم رفته کمی زمان میبره. امیدوارم یه جوری جور بشه و بتونیم با رضایت و آمادگی کامل بریم. به هیچ کی هم نمیگیم. بی سر و صدا میریم و برمیگردیم به امید خدا اگه جور شد... حس و حالم...
ما را در سایت حس و حالم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daftarkhaterat97 بازدید : 45 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 17:49

دومین سال بابا رو ساده و بی تجمل برگزار کردیم.دلم خیلی گرفته. مستند " مهین" رو دیروز دیدم. در مورد شخصیت واقعی فیلم" طلا خون" بود. واقعا به ظاهر اون خانم نمیومد که بخواد ۶نفر رو کشته باشه. در عین حال هم نمازشو میخوند و اعتقاداتشو داشت. خیلی تلخ بود. خودش انگیزه رو فقر و رسیدگی به بچه معلولش عنوان میکرد. ولی آیا با انجام این همه جنایت، تونست مادر خوبی براشون باشه و زندگیشون رو آباد کنه؟ به چه قیمتی آخه؟ بعد میگفت که مثلا زنهای مسن رو که آخر عمرشونه انتخاب میکرد و بیهوششون میکرد و طلاهاشونو برمیداشت. مگه جنایت مسن و جوان داره؟ خود بازپرسا به هوشش آفرین میگفتن. بنظرم خود بازپرسا خنگ بودن که با اولین قتلش نتونستن بفهمن کار اینه در صورتی که اولین قتلش ، قتل پیرمرد صاحبخونه اش بوده و بازداشتش هم کرده بودن ولی با مظلوم نمایی هایی که ازش دیدن آزادش کردن.البته شاید در شرایط اون زن نبوده باشیم و نمیشه درک کرد که چه فشار روانی ای رو داشته تحمل میکرده. هر کسی جای خودشه. و یه زن هر چقدر روی پای خودش باشه، باز نیاز به حمایت داره . مخصوصا از طرف همسر و خانواده.امروز ۱مرداده . تعطیلات اصلا خوش نمیگذره.امروز با کلی فکر و برنامه ریزی، زنگ زدم که برای مادرم اینا تور مشهد جور کنم. خودم که نمیتونم برم لااقل اونا برن و کمی حال و هواشون خوب بشه. ولی گفت تا پایان ماه پُره و دیگه جای سوال اضافه برام باقی نموند.دوست دارم یه روتین پوستی تهیه کنم.پسرم دوست داره به خودم بیشتر رسیدگی کنم و مدام بهم میگه چرا خودتو مثل مامانهای دیگه درست نمیکنی؟ به خاطر دل این بچه باید بیشتر به خودم برسم. و مخصوصا ورزش کنم. حوصله ی اینکه نوبت برای دکتر بگیرم ندارم. این روزها انرژیم پایینه و حس و حالم خوب نیست. آخه بچه ی ساد حس و حالم...
ما را در سایت حس و حالم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daftarkhaterat97 بازدید : 46 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 17:49